کد مطلب:33843 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:107

بیان قرآن در خصوص به خود وانهاده شدن لحظه ای پاره ای از پیام











در قرآن، در شرح احوال پاره ای از پیامبران آمده است كه:

حتی اذا استیئس الرسل و طنوا انهم قد كذبوا جاءهم نصرنا فنجی من نشاء و لا یرد باسنا عن القوم المجرمین (یوسف، 110)

دشواری به جایی رسید كه پیامبران مایوس شدند و گمان كردند كه به آنان دروغ گفته شده است، در چنین احوالی نصرت ما در رسید و آن كسانی را كه می خواستیم، نجات یافتند.

عموما این آیه را چنین معنی كرده اند كه:

پیامبران از ایمان آوردن قوم خود نا امید شده و اطمینان یافته بودند كه قومشان ایشان را دروغگو پنداشته اند و در چنین حالی بود كه نصرت الهی در رسید.

این تفسیر، تفسیر رایجی است و با اعتقادات عامه در باب انبیاء نیز موافقت دارد. اما این آیه به نحو دیگری هم قرائت و معنی شده و پاره ای روایات نیز در تایید این معنی آمده است. معنای دوم این است كه:

پیامبران خود براستی دچار تردید شدند و با خود گفتند كه مبادا به ما دروغ گفته اند، مبادا ما به غلط پنداشته ایم كه فرشتگان از جانب خداوند وعده ی راستین نصرت را آورده اند، در حالی كه شاید نه فرشتگان كه شیاطین بوده اند كه به ما وعده های دروغین تلقین كرده اند.

در پاره ای از روایات نیز آمده است كه خداوند برای یك لحظه بعضی از

[صفحه 403]

پیامبران را به خود وانهاد و در نتیجه آنان دچار كمان باطلی شدند.

همچنین در قرآن در خصوص حضرت یونس (ع) آمده است كه:

و ذالنون اذ ذهب مغاضبا فظن ان لن نقدر علیه فنادی فی الظلمات ان لا اله الا انت سبحانك انی كنت من الظالمین فاستجبنا له و نجیناه من الغم و كذلك ننجی المومنین

(انبیاء، 88 -87)

و ذوالنون خشمگینانه از میان قوم خود بیرون آمد و گمان می كرد كه ما بر او تنگ می گیریم، اما سپس پشیمان شد و به تقصیر خود واقف گردید و استغفار كرد و در ظلمات ندا در داد كه خداوندا من ظالم بودم، ما نیز دعای او را پذیرفتیم و او را از اندوه رهاندیم و ما مومنان را چنین می رهانیم.

این آیه را نیز بر دو گونه معنا كرده اند نخست گفته اند كه ذوالنون از آزار قوم خود و از سست ایمانی و عناد و لجاج ایشان خشمگین بود و لذا از میان قوم بیرون آمد و به آن تنبیه خاص الهی گرفتار آمد. دوم آنكه ذوالنون از خداوند دلتنگ شد. یعنی خشم بر حق گرفت نه بر خلق. در روایات آمده است (در تفسیر صافی) كه ذوالنون برای یك لحظه به حال خود وانهاده شد و لذا چنین حالتی بر وی رفت تا بعد دوباره به سامان شد. صرف نظر از صحت و سقم این معانی و وثاقت این روایات، می كوشیم تا معنای این «به خود وانهادگی» و «وكالت سر خود شدن» و «بیرون ماندن از حفاظت الهی» را مورد كاوش و بررسی قرار دهیم. این وضعیت ویژه برای انسان اهمیت بسیار دارد، چرا كه با سعادت یا شقاوت او به نحو وثیقی پیوسته است. لذا تامل در باب این معنا و بررسی پیامدهای آن بسیار مهم است.


صفحه 403.